دانلود روایت پژوهی استفاده از مشوق های کلامی در بهبود رفتار دانش آموزان

فرمت ورد و قابل ویرایش

شرح مختصر فایل

چکیده:

وجود رفتارهای نامطلوب در دانش آموزان گاهی سبب می شود که دانش آموز به فردی ضد اجتماع تبدیل شود و این عمل تنها با تکرار رفتارهای نامطلوب انکان پذیر است. در کلاس یکی از همکاران تعدادی از این دانش آموزان وجود داشتند، که باعث اختلال در تدریس وی می شدند. این امر نه تنها کلاس بلکه در نظم مدرسه نیز اخلال ایجاد می نمود. من به عنوان معاون آموزشی مدرسه با تخصص در حوزه ی مشاوره در صدد رفع این مسئله برآمدم. تقویت رفتار مطلوب دانش آموزان آن ها را به انسان هایی اجتماعی و جامعه پذیر تبدیل می نماید. این امر مهم با استفاده از روش های علمی شرطی سازی میسر می شود. در ابتدا با استفاده از روش های شرطی سازی، تشویق، محروم کردن به عنوان تنبیه برای حل این مسئله اقدام کرده و سپس با رسوخ در ضمیر ناخودآگاه آن ها و تثبیت رفتار شایسته به جای تنبیه، توانستم مسئله را در حد قابل توجهی تعدیل کنم و با گرفتن بازخوردهای کلامی و غیر کلامی از دانش آموزان و کادر مدرسه متوجه شدم که روش های به کار گرفته شده بسیار موثر واقع شده است. کلمات کلیدی: رفتار مطلوب،شرطی سازی،ضمیر ناخودآگاه

مقدمه:

در سخن یکی از بزرگان آمده است: مواظب افکارت باش؛ چون افکار تبدیل به گفتار می شود. مواظب گفتارت باش؛ چون « گفتار تبدیل به رفتار می شود. مواظب رفتارت باش؛ چون رفتار تبدیل به عادت می شود.
مواظب عادات خود باش؛ چون تبدیل به شخصیت می شود. مواظب شخصیت خود باش؛ .» چون شخصیت شما سرنوشت شما را می سازد کلمات دارای بو، طعم، مزه و احساس هستند و همان گونه که در یک سیم برق
جریان الکتریسیته وجود دارد در کلمات نیز احساسات قوی، مثبت یا منفی، البته با توجه به نوع کلمات وجود دارد نامنی، 1392 . پس وقتی که کلماتی به بچه ها می گوییم، احساساتی را به آن ها منتقل می کنیم، آن ها با توجه به آن احساسات رفتار می کنند. سوالی که مطرح می شود این است: ما معمولاً چه کلماتی را به بچه ها
می گوییم؟ جواب: با توجه به رفتارهایی که آن ها از خود نشان می دهند. اما مهم این است که ما معمولاً به چه رفتارهایی از بچه ها توجه می کنیم؟! اگر رفتار خوب انجام دهند، زیاد توجه نمی کنیم یا مورد تشویق قرار نمی دهیم. اما اگر رفتار اشتباهی انجام دهند، آن ها را مورد نکوهش قرار می دهیم. اصولاٌ ما تعارفات و کارهای خوب بچه ها را بیشتر از چند ساعت یا چند روز به یاد نخواهیم داشت، اما اشتباهات آن ها را ماه ها و حتی گاهی سال ها در ذهن نگه می داریم. ذره بین خاصیت بزرگ نمایی دارد و زمانی که ما ذره بین در دست گرفته و رفتارهای اشتباه بچه ها را می بینیم، آن رفتارهای بد بزرگ تر از حد واقعی خود دیده می شود و رفتارهای خوب کم رنگ خواهند شد و ما دیگر رفتارهای خوب آن ها را نخواهیم دید؛ چرا که آن ها بسیار ناچیز به نظر می رسند و ما اهمیتی به آن ها نمی دهیم. پس بهتر است جهت ذره بین را عوض کنیم تا قضیه برعکس شود؛ یعنی ذره بین به دست گرفته و رفتارهای مثبت بچه ها را ببینیم و کارهای خوب آن ها را به آن ها یادآور شویم تا باور آن ها عوض شود که آن ها نیز می توانند بچه های خوبی باشند. در اصل با این کار اعتماد به نفس آن ها بالا می رود. اگر مغز را افقی برش دهیم، مغز به دو قسمت تقسیم می شود؛ قسمت بالا که قسمت بسیار کوچکی است به آن ضمیر خودآگاه و قسمت پایین مغز که قسمت بیشری از مغز را تشکیل می دهد، ضمیر ناخودآگاه می گویند. اگر یک کوه یخ را در یک اقیانوس در نظر بگیرید، قسمتی از کوه که روی آب است، ضمیر خودآگاه و قسمت عظیمی که زیر آب قرار دارد و قابل مشاهده نیست را ضمیر ناخودآگاه می گویند. هر کاری را که ما از روی اراده و اختیار انجام می دهیم؛ مثل گوش کردن، حرف زدن و… مربوط به قسمت خودآگاه و هر کار غیر ارادی مثل ضربان قلب، گردش خون و… مربوط به ضمیر ناخودآگاه می باشد. البته کارکرد این دو قسمت از مغز با هم فرق می کند. مثلاً ضمیر خودآگاه فقط زمانی که ما بیداریم کار می کند. ولی ضمیر ناخودآگاه 24 ساعته کار می کند. ضمیر خودآگاه فقط ورودی های منطقی را قبول کرده و هر چیزی را مساوی خودش قرار می دهد، ولی ضمیر ناخودآگاه نادان بوده و هر ورودی غیر منطقی را می پذیرد و هر چیزی را بزرگ می کند. به همین دلیل وقتی ما درباره هر موضوعی حرف بزنیم، همان احساس را خواهیم داشت. بعضی از روانشناسان بالاترین دستاورد مغز انسان قدرت تشخیص « روانشناسی در صد سال اخیر را این چنین بیان می کنند که به همین دلیل وقتی یک مسئله خوشایندی مثل .» واقعیت از غیر واقعیت را ندارد عروسی فرزند کوچک مان که هنوز رخ نداده را در ذهن تجسم می کنیم، ناخودآگاه ضربان قلب ما بیشتر و خوشحالی ما دو چندان می شود. عکس این موضوع نیز صادق است. همچنین وقتی حرف از لیموترش می شود چون قبلا” از آن خورده ایم، دهان ما آب می افتد. در ضمن مغز ما دارای چهار عملکرد بسیار مهم می باشد. مثلاً هر کاری تکرار شود در ضمیر ناخودآگاه می نشیند و مدیریت آن کار از ضمیر خودآگاه به ضمیر ناخودآگاه انتقال می یابد. به عنوان مثال فردی را در نظر بگیرید که تازه شروع به رانندگی کرده است. فرد در ابتدا با نگاه کردن به دنده، کلاج و چک کردن دائم آن ها، وضعیت خودروی خود را در حال حرکت قرار می دهد و در صورت قرار گرفتن در شرایطی غیر معمول ممکن است خودرو خاموش شود. اما همین فرد بعد از گذشت مدتی، بدون فکر کردن و چک کردن دائم به صورت ناخودآگاه در هر شرایطی عمل مطلوب را انجام می دهد. حال اگر بین ضمیر خودآگاه و ضمیر ناخودآگاه اختلاف بیفتد، معمولاً ضمیر ناخودآگاه برنده می شود، البته نه همیشه، حال اگر بین ضمیر خودآگاه و ضمیر ناخودآگاه هماهنگی ایجاد شود، قدرتشان فوق العاده زیاد می شود.

جهت دانلود کلیک کنید